پیش نوشت:مدت مدیدی (دقیقا 520 روز ) است که در این وبلاگ مطلب جدیدی نوشته نشده. یک بخشی اش مربوط به دوران پلاس نویسی بود. البته از دوران پاک کردن اکانت پلاس هم مدت زیادی می گذره و هنوز اینجا نوشته نشده. اما آن چیزی که باعث شد دوباره مطلبی بنویسم این بود که صاحب این وبلاگ ایمیل زدند و لینک این پست را برایم فرستادند. یک مطلب قدیمی در ذهن ام تکان خورد. سعی می کنم به همین مقوله از نگاه طرف مقابل که ما آخوندها باشیم نگاه کنم.==========================================================اپیزود اول: در دفتر سایت… قرار داریم و دائم دوستان اصرار دارند که در نشست “تاثیر شبکههای اجتماعی بر تربیت نوجوانان” شرکت کنم. دائم تاکید میکنم که من نه متخصص رسانه هستم و نه متخصص تعلیم و تربیت. دوستان دلیل می آورند که شما از نگاه دینی و معلمی که انجام داده اید به مساله نگاه کنید، خصوصا که در شبکه اجتماعی هم تا حد زیادی شناخته شده هستید و من دائم تاکید میکنم که به صرف اینکه بلد هستم با گوگل پلاس کار کنم و چند سالی در مدرسه تدریس کرده ام دلیل نمی شود که در یک نشست تخصصی صحبت کنم.جواب رد را میدهم و احتمالا دوستان ناخرسند هستند.اپیزود دوم:صدای زنگ تلفن- سلام علیکم ، بفرمایید؟* علیکم السلام، حاج آقای روحانی؟- بله بفرمایید؟*… هستم از رادیو گفتگو مزاحمتان می شوم . میخواستیم برای برنامه چیستی فعل اخلاقی در خدمت تان باشیم!- متاسفانه من در فلسفه اخلاق تخصص ندارم.* تواضع میفرمایید ، آقای… معرفی کردهاند شما را!- نه آقای محترم، تواضع نمیکنم. به صرف اینکه دو تا کتاب فلسفه اخلاق خوانده باشم که معنی اش این نیست که متخصص فلسفه اخلاق باشم و بتوانم در باب چیستی فعل اخلاقی صحبت کنم. * چوبکاری میفرمایید. آقای … مجری برنامه هستند و طرف مقابل هم آقای …. است.- نه آقای محترم، عرض کردم اصلا در این حوزه تخصص ندارم. دوستان هم لطف دارند ولی بهتر است شخص دیگری را پیدا کنید.* یعنی هیچ راهی نداره؟- عرض کردم که هیچ تخصصی در این حوزه ندارم.* خدانگهدار- خدانگهداربه وضوح ناراحت و دلخور شده است.اپیزود سوم:راستی حاج آقا باید برای کار … وقت بگذارید. چند تایی از بچه ها را میفرستم سراغ تان.به شدت نهی میکنم و تاکید میکنم که اصلا وقت ندارم. از دوستان قدیمی است و به اصطلاح با یکدیگر ندار هستیم. به صراحت دلخوریاش را بیان میکند و میگوید شما از وقتی که ملبّس شدی کلاس میگذاری. هر چه ما می گوییم اینجا بیا ، فلان کار هست و … قبول نمیکنید. دستش را میگیرم و میبرم اش یک گوشه که کسی صدایمان را نشنود. با ناراحتی میگویم : واقعا بعد از ده سال رفاقت و نان و نمک خوردن شناختی که از من داری این هست که کلاس میگذارم؟- اگه کلاس نیست پس چیه؟سعی میکنم صریح ترین لهجه ممکن را در بهترین حالتی که متناسب چند سال اختلاف سنیمان باشد پیدا کنم. در یک کلام میگویم :شما خاله خرس ها ما آخوندها را فاحشه می کنید!!!شوکه میشود. زبان چشمهایش را از دوستی چند ساله خوب میشناسم. میگوید یعنی چی؟میگویم :فاحشه کیه؟ کسی که هر جایی است. کسی که وقتی بهش دعوت می زنند با یک کمی ناز و بالا و پایین کردن راهی میشود. شما ما آخوندها را هر جایی میکنید. توقع دارید در نشست تعلیم و تربیت و فضای مجازی صحبت کنیم، در رادیو گفتگو پیرامون چیستی فعل اخلاقی حرف بزنیم، منبر برویم، رمان بخوانیم و نظر بدهیم و….همه اینها یعنی هر جایی شدن، یعنی فاحشه شدن. اینکه می بنی قبول نمیکنم. سخت می گیرم یا به عبارت شما کلاس می گذارم برای این است که میخواهم هر جایی نشوم. همین.انگار هنوز دلم راحت نشده و تمام حرفم را نزدهام ، دوباره شروع میکنم به گفتن :همین شماها هستید که ما را مجبور میکنید در باب هر موضوعی صحبت کنیم و بعد از چند سال که ما را به این کار عادت دادید خودتان اولین نفری هستید که پشت سر ما مینشینید و میگویید : مرتیکه آخوند به خودش اجازه می ده در باب هر موضوعی صحبت کنه!! یکی نیست بهش بگه بابا تو منبرت را برو!روح مرحوم استادمان حضرت حاج اقای مجتهدی شاد که خطاب به طلبهها میفرمودند :بچه ها مراقب باشید، این مردم پشت سر ما تا لب پرتگاه جهنم سینه میزنند بعد هولمان میدهند داخل و بر میگردند و به دنبال نفر بعدیمان میآیند.==============================================================بعدن نوشت :من با نویسنده وبلاگ عقل و زندگی کاملا موافق هستم که به ما کمک کنید. نه ما را هر دم چون گوشت قربانی با منطق قحط الرجال و وظیفه و…به این طرف و آن طرف بکشید و نه بگذارید در باب هر موضوعی صحبت کنیم. پای صحبت های کلی و بی محتوای ما ننشینید. اگر به احترام نشستید در آخر تذکر دهید. اینقدر تذکر دهید که یا خسته و خانه نشین شویم یا خودمان را اصلاح کنیم و حرف حساب و از روی تحقیق بزنیم.فقط مستمع صاحب سخن را بر سر ذوق نمی آورد بلکه او را تربیت هم می کند. اگر پای منبر بی محتوا نشستید به ما این را فهمانده اید که سطح تان همین قدر است. این را فهمانده اید که لازم نیست مطالعه کنیم و با همین کلی گویی ها کار راه می افتد. لطفا به ما کمک کنید. نه بیش از حد مزاحم شوید و نه بیش از حد احترام نگه دارید.
|
بدون دیدگاه